گل زرد و گل زرد و گل زرد، به یاد دوستان دربندم

۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

گل زرد و گل زرد و گل زرد


بیا با هم بنالیم از سر درد


عنان تا در کف نامردمان هست


ستم با مرد خواهد کرد نامرد


باز بی خبری، باز بی خبری از دوستانم، امشب سومین شبی است که سورنا و مهرداد و علیرضا سر بر سنگ یا موکت های انفرادی می گذراند و از دنیای بیرون خود بی خبرند، حتی نمی دانم در کجا بازداشت هستند. اما مساله تنها در زندان بودن آن ها نیست، مساله بی خبری کامل از آن هاست، وقتی نمی دانی در کجا بازداشت هستند و حتی نمی دانی کدام ارگان بازداشتشان کرده است، بیشتر دلت می لرزد، مبادا به دست اطلاعات سپاه افتاده باشند، مبادا به آن ها غذا ندهند، مبادا اجازه دست شویی نرفتن نداشته باشند. همین چیزهای ساده است که می شود مساله ای بزرگ در چهاردیواری های زندان.


ولی می دانم که مقاومند و همین حالم را بهتر می کند، می دانم که فکرشان را در هیچ چهاردیواری نمی توانند ببندند. فردا باید منتظر خبرهای جدید بود، هرچند فکر نمی کنم تا چند روز دیگر خبر خوش آیندی شنیده شود. ولی باز می توان امیدوار بود.


دلم برای سورنا که قرار بود جمعه ببینمش،برای علیرضا که بر سر اسممان دعوا کنیم،برای عبدالله با آن صدای شیرین سر پر مشغله اش، عباس که مدتی بود از او بی خبر بودم، برای سلمان که از اقتصاد بگوید، محمد که شعر بخواند،  حسن که بخندد، مهرداد و همه ی دوستان دربندم تنگ شده است.

0 نظرات:

  © Free Blogger Templates Columnus by Ourblogtemplates.com 2008

Back to TOP