چیزهایی که فراموش کردهایم
۱۳۹۱ آبان ۹, سهشنبه
تغییر در ساختار سیاسی ایران را میتوان آرزویی سی و سه ساله دانست. بحثی که از چندی پس از انقلاب ۵۷ شکل گرفت. گروههای مختلف سیاسی، از چپ، مارکسیست، لیبرال، سلطنتطلب و… هر یک در بازهای زمانی به این بحث پیوستند و هر یک سعی کردند بر این خواسته جامعه عمل بپوشانند.
اما با گذشت نزدیک به ۳۴ سال از انقلاب ایران، هنوز این امر محقق نشده است. دلایل محقق نشدن این مهم بسیار است و مقالات، نظرات و نقدهای مهمی به آن نوشته شده است. شاید بتوان یکی از مهمترین دلایل آن را، عدم همراهی توده مردم، با اپوزیسیون دانست.
اپوزیسیون ایران از همان ابتدای انقلاب شکل گرفت، اما به فراخور زمانه، هر یک از گروههای منتقد که نقشهای اساسی در بروز و ظهور انقلاب ۵۷ داشتند به این جرگه پیوستند. اصل مهمی که اپوزیسیون ایران در این سی و سه سال فراموش کرده است، اتحاد درونی اپوزیسیون است. هر گروه برای خود راهکاری ارائه میدهد و بخش کوچکی از جامعه را با خود همراه میسازد. شاید در نگاه اول، مهمترین عامل اتحاد بین اپوزیسیون بر سر مسائل اساسی و ارائه راهکار عملی با توجه به شناخت اجتماعی ایران به نظر رسد.
مردم ایران به واسطه تجربه انقلاب ۵۷ و عدم دستیابی به آرمانهایشان، سرخورده هستند، از این رو اولین کاری که اپوزیسیون متحد نیاز است بر آن فایق آید، دستیابی به اعتماد عمومی است. این اعتماد عمومی محقق نمیشود مگر در سایه برنامههای روشن اپوزیسیون و ارائه آلترناتیو واقعی و به دور از آرمانگرایی.
این مهم نیاز به چند مولفه اساسی دارد. اولین مولفهای که باید اپوزیسیون مد نظر خود قرار دهد، ساخت یک شبکه اطلاعرسانی فراگیر است. رسانهای که دسترسی عمومی به آن ساده باشد و به جای شیون از بیداد حاکمان، به آگاهیرسانی در رابطه با راههای مقابله با بحران روی آورد.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که عامه جامعه ایرانی امروز با آن دست به گریبان هستند، مشکلات اقتصادی است. این مشکلات دو دلیل عمده دارند.
۱- ناکارآمدی ساختار اقتصادی حاکم بر کشور
۲- وجود تحریمهای گسترده غرب علیه ایران
مورد اول به خوبی مشخص است. اگر بخواهیم تنها به دولت نهم و دهم اکتفا کنیم، میتوانیم افزایش نقدینگی و عدم بسط درست بنگاههای اقتصادی را عامل پاشیدگی اقتصادی در کشور عنوان کنیم. همین طور اجرای نادرست اصل ۴۴ قانون اساسی، مبنی بر خصوصیسازی، دلیل دیگر مشکلات مدیریت اقتصادی کشور است، که به جای خصوصیسازی، تا کنون بیش از ۴۰ درصد از اقتصاد ایران را در دستان سپاه پاسداران قرار داده است. سپاه پاسدارانی که پیش از این به عنوان یک نیروی نظامی شناخته میشد، اکنون به بزرگترین بنگاه اقتصادی کشور تبدیل شده است. این مهم در کنار این مساله که هیچ ساختار نظارتی بر این بنگاه اقتصادی-نظامی قدرت نفوذ ندارد، باعث افزایش رانت و تشدید حکومت رانتیر در ایران شده است.
رسانه فراگیر ابتدا باید با برشماری دلایل داخلی مشکلات اقتصادی سعی در روشنگری عمومی کند. با نگاهی به بهار عربی به سادگی به نقش شبکههای خبری مانند الجزیره پی میبریم. در ایران کمبود این شبکه به شدت احساس میشود. اگر به گذشته هم نگاهی بیاندازیم، رادیو بیبیسی، نقش همین شبکه خبری را در جریان انقلاب ۵۷ و اطلاعرسانی عمومی به مردم ایفا میکرد.
در مورد دوم، یک شبکه اطلاعرسانی فراگیر، باید دلایل تحریمهای گسترده غرب برشمرده شود و به درستی نشان دهد که دلایل تحریمها عدم پایبندی نظام حاکم بر ایران بر تعهدات بینالمللی است. این شبکه وظیفه دارد تا با اتکا به واقعیات، راههای برون رفت از این بنبست اقتصادی را به مردم نشان دهد.
در این مورد میتوان به پروپاگاندای نظام در رابطه با کمبود دارو در ایران اشاره کرد. اتفاقی که نه در پی تحریمهای غرب، بلکه تنها به عنوان حربهای از سوی حاکمیت برای جهتدهی بر افکار عمومی استفاده شده است و با وجودی که خرید و فروش دارو با ایران هیچ محدودیت قانونی ندارد، جمهوری اسلامی با پرداخت سوبسیدهای کلان بر اجناس لوکس، از پرداخت کمک برای خرید دارو امتناع میکند.
این شاید یکی از مخوفترین بازیهای یک حکومت توتالیتر با مردم خود است، که جان مردمش را برای بقای خود به بازی میگیرد.
موضوع مهم دیگر این است که نباید فراموش کرد، یک انقلاب یا تغییر عمده در ساختار سیاسی یک کشور، معلول دلایل بسیار و همین طور عامل بسیاری از رخدادهای غیر قابل پیشبینی است. وقایعی که در تاریخ انقلاب ایران کم نیستند. وقایعی مانند حمله به سفارت آمریکا و گروگانگیری ۴۴۴ روزه دیپلماتهای آمریکایی. اما اگر به همین واقعه در بنغازی نگاه کنیم، میبینیم که رسانههای عمومی که پیش از انقلاب اعتمادسازی لازم در میان عامه مردم را صورت دادهاند، پس از حمله عدهای به کنسولگری آمریکا در لیبی، بسیار سریع موضعگیری میکنند و مانع از فاجعهای مشابه فاجعه حمله به سفارت آمریکا در تهران میشوند.
نقش رسانهای مانند اینترنت نیز نباید فراموش شود. اینترنت یکی از بهترین راهها برای شبکهسازی اجتماعی است. نقش توییتر، فیسبوک و… را نباید در وقایعی مانند بهار عربی فراموش کرد. اما بزرگترین مشکل در این راه، تسلط حکومت بر فضای مجازی است. پس اپوزیسیون ایرانی باید با ارائه راهکاری عملی، سعی در افزایش کنترل مخالفان حکومت بر اینترنت بکند. این مهم در کنار ارائه راهکارهایی برای دسترسی آزاد شهروندان ایرانی به اینترنت میتواند مثمر ثمر باشد.
اینترنت در ایران با نفوذ شدید نیروهای امنیتی مواجه است، پس افرادی که در خارج از ایران، از اینترنت آزاد استفاده میکنند، باید تمام تلاش خود را بکنند، تا بتوانند این دسترسی آزاد را برای شهروندان درون مرزهای ایران نیز به وجود آورند.
اما تمام موارد ذکر شده در بالا، نیاز به بستر اجتماعی-سیاسی لازم در ایران است. انتخابات ریاستجمهوری پس از حذف پست نخستوزیری در ایران، همیشه برای حاکمیت مسالهساز بوده است. ایجاد فضای باز یا نیمهباز پیش و پس از انتخابات، میتواند بهترین محمل برای بروز اعتراضات عمومی باشد. اتفاقی که در سال ۸۸، به خوبی نمودار شد، اما عدم وجود راهکارهای اساسی و عدم وجود اپوزیسیون متحد، آن را ابتر گذارد.
تا انتخابات سال ۹۲، تنها ۶ ماه زمان باقی است و این مدت، برای دستیابی به تمام ملزومات بروز اعتراضات، زمان بسیار کمی است. اپوزیسیون ایرانی سعی کرده است در چند سال اخیر، با برگزاری جلسات متعدد، اتحادی نیمبند را ایجاد کند. اتحادی بسیار شکننده و در برخی موارد متناقض. مساله اصلی که گروههای مختلف در اپوزیسیون فراموش کردهاند، اتحاد بر سر اصول و مذاکره بر سر جزییات است. بسیار دیده شده که اختلاف بر سر جزییات، موجب انشقاق در همان اتحادهای به وجود آمده شده است.
اپوزیسیون ایرانی اگر هوشمندانه عمل کند، میتواند از این فرصت به بهترین نحو استفاده کرده و آن را به یک نقطه عطف تبدیل کند، در غیر این صورت، مانند بسیاری از فرصتهای دیگر سوخت میشود و دودش به چشم مردم میرود.
________________________________
این مطلب ابتدا در سایت خبری بامدادخبر منتشر شده بود.