راز یک آغوش
۱۳۹۱ شهریور ۳۰, پنجشنبه
دیروز در میان خبرها، به تصویری برخوردم و مصاحبهای. تصویر از نیکی کریمی بود که بیمهابا، عزتالله انتظامی را در آغوش میکشد. آغوشی که تنها رنگ و بویی از مهر و محبت نشان میدهد و از نگاه هر آدم منصفی نشانی از شهوت ندارد. همچون لحظه در آغوش کشیده شدن دختری توسط پدرش.
اما در این میان سایتهای بسیاری شروع به مخابره این رویداد کردند. این سایتها که عموما نزدیکی خاصی با نظام حاکم و ایدئولوژی حاکم بر مختصات ایران دارد. یکی از این سایتها، باشگاه خبرنگاران جوان بود.
به زعم نگارنده، این سایت در کپیکاری کودکانه، سعی کرده است از روش یکی از روزنامهنگاران برون مرزی استفاده کند و به باور خودش سوژه خبری درست کند.
فایل صوتی موجود در سایت باشگاه خبرنگاران، میکس شده بر روی تصویری کدر و ناواضح از نیکی کریمی و عزتالله انتظامی قرار داده شده است. به شکل بسیار کودکانهای فایل میکس شده، قسمتهایی از آن بریده شده و قسمتهایی به نظر میرسد بیش از یک بار تکرار شدهاند.
با نفس کار این سایت کاری نداریم، چرا که به نظر میرسد در این کمبود سوژه، اینقدر اصول حرفهای را زیر سوال برده که دیگر رنگ و بویی از یک رسانه ندارد. اما پشت پرده این همه داستان چیست. چرا سایتهای اینچنینی زمانی که دیپلماتی ایرانی در برزیل به محکمه رفت سکوت کردند، چرا دیپلمات ایرانی مقیم آلمان را مذمت نکردند. امثال نیکی کریمی که نه جانمازی دارند آب بکشند، نه تمایلی به پوشاندن واقعیت دارند.
اما در نظام حاکم بر ایران، همیشه اصل بر سلامت ارکان نظام و خباثت مردم گذاشته شده است. شاید از همین رو باشد که این چند سال، نام و نشانی جدید از کمیته به چشم میخورد. خودروهای سبز رنگی که به جای ایجاد آرامش و امنیت، حس خفقان و نفرت دهه ۶۰ را به ذهن میآورند.
اما این نگاه از کجا نشات میگیرد؟ چرا نظام جمهوری اسلامی، تا این حد بر روابط جنس مخالف حساس است. چرا حجاب زنان و پوشش مردان، هم پای حفظ نظام ارزشمند شدهاند؟
پاسخ به این سوالات کمی سخت مینماید. اما اگر کمی دقیقتر شویم، میبینیم که نظام حاکم سعی دارد تفکیک جنسیتی را در تمام شئون زندگی شهروندانش وارد کند. شاید یکی از مهمترین دلایل بر این امر را بتوان ایجاد گسست در بین ابتداییترین دستهبندی شهروندان، یعنی دستهبندی جنسیتی دانست.
این مساله زمانی روشنتر میشود که میبینیم مرزبندی مد نظر حکومت، بسیار گستردهتر است و از ابتدای شکلگیری انقلاب ۵۷، سعی در تفکیک افراد بر اساس، اعتقاد، مذهب و… داشته است. این مرزبندیها شاید در نگاه اول ناکارآمد و هزینه اضافی به نظر برسند، اما زمانی که در بطن این مساله وارد میشویم، متوجه تکمیل زنجیره توتالیتاریزم میشوم. این عمل به حکومت کمک میکند تا با فاصله انداختن میان شهروندان، مطالبات یکسان و بر حق آنان را از یکدیگر جدا ببینند. این مهم باعث میشود که در موارد اساسی، تمامی شهروندان تنها با تصور اینکه خواستههایشان با دیگر شهروندان سازگاری ندارد، از همراهی با آنان پرهیز کنند.
این مساله را میتوان در کنار حق حضانت و ولایتی که حکومت برای خود در قبال شهروندان قائل است قرار داد. این نظام سعی دارد با محدود کردن روابط میان زن و مرد، خطی میان آنها ترسیم کند. این خط به حکومت کمک خواهد کرد که روابط انسانی را در حد روابط جنسی تنزل دهند. این عمل در کنار ایدوئولوژی موجود در حاکمیت ایران باعث میشود نیروی کارآمد برای سرکوب و کنترل پدید بیاید.
هانا آرنت در تعریف توتالیتاریسم چهار اصل را برمی شمرد. اولین اصل آن ایدئولوژی است که زیر ساخت فکری یک حکومت تمامیتخواه برای مقدسسازی خواستههای خود را به وجود میآورد. دومین اصل وحشت جامعه از حکومت است.
این اصل را به خوبی میتوان با حضور گسترده نیروی انتظامی در شهرها و ایجاد حس ناامنی و نارضایتی از نحوه برخورد پلیس در ایران دریافت.
سومین اصل برای حکومت توتالیتر به زعم آرنت، از بین بردن انسجام میان شهروندان در یک جامعه است. که در مقطع بعدی به ورود به حوزه خصوصی افراد میانجامد و به افراد اجازه نمیدهد که آن طور که میخواهند باشند، بلکه جامعه باید آن طور که حاکمیت تمایل دارد، شکل بگیرد.
و چهارمین اصل از نگاه آرنت، شکلگیری بروکراتیزم در حکومت است که در نوشتهها از عنوان «حکومت هیچ کس» از آن یاد میشود.
تمامی این عوامل در کنار هم انرژی مورد نیاز برای بقای حکومتی چون جمهوری اسلامی را فراهم آورده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مطلب ابتدا در سایت بامدادخبر منتشر شده است.
0 نظرات:
ارسال یک نظر