آغاز

۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

با درود به تمام دوستان
متاسفانه وبلاگ قبلی من بسته شده. هم چنین در وبلاگ ری را  دست نوشته هایم را منتشر می کنم.
به زودی این وبلاگ راه اندازی می شود

Read more...

چرا باید در انتخابات شرکت کنیم؟ چرا کروبی؟

۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

شاید نگارش این مطلب کمی دیر به نظر برسد، ولی به هر حال، شاید امروز هم تاثیر خود را بگذارد. در یک سال اخیر آن قدر باید و نباید درباره حضور در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شنیده ایم که گوش همه پر است؛ در بین قشر دانشجویی و روشن فکری جامعه، که می توان آن را به دانشگاه و دانشگاه یان تقلیل داد، بر دو موضع کلی تقسیم می شد، شرکت در انتخابات و یا تحریم انتخابات! افرادی که حضور در انتخابات را به دلایل مختلف منع می کردند که یک رویکرد بیشتر نداشتند و آن جلوگیری هر بیشتر از حضور مردم پای صندوق های رای ولی افرادی که قائل به حضور در انتخابات بودند چند فرد را مد نظر داشتند که شاید بتوان بارزترین آن ها را حمایت کننده گان از خاتمی، کروبی و نوری می توان نام برد. البته در چند ماه اخیر کمی افراد مورد بحث تغییر کردند و جای خاتمی را میرحسین موسوی وزیر دوران جنگ گرفت و نوری از صحنه کنار رفت.

درباره دلایل کناگیری نوری از انتخابات ریاست جمهوری حدودا بر همه عیان است، زیرا پیش شرط نوری در مورد تک نامزدی بودن جبهه اصلاحات عملی نشد و وی بر اساس پیش بینی های انجام شده کناره گیری کرد. اما خاتمی که بعد از خبرسازی بسیار و چندین سفر استانی و تشکیل چندین و چند گروه برای دعوت و ... که جای گفتن آن ها در این مطلب نیست، به نفع میرحسین موسوی که حتی خود را اصلاح طلب هم نمی داند از حضور در صحنه انتخابات کناره گیری کرد. البته درباره ی آمدن خاتمی که حرف و حدیث بسیار بود و درباره کناره گیری او نامه ایست بی پایان.

تنها کسی که از ابتدا به صورت رسمی اعلام کرد که در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری شرکت می کند، کروبی بود که حدودا از مهر ماه سال 87، این موضوع را به صورت رسمی اعلام کرد. البته کروبی، پس از انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری، بلافاصله بعد از شمارش آرا، چند برنامه خود را به صورت صریح بیان کرد. که از جمله آن می توان به تشکیل حزب، تاسیس روزنامه کثیرالانتشار، تاسیس شبکه خصوصی که به تاسیس کانال ماهواره ای صبا انجامید و ... . که به همه ی ادعاهای خود جامه ی عمل پوشاند.

اما ابتدا باید بحث کرد که چرا در این برهه از زمان باید در انتخابات شرکت کرد. بهتر می دانم قسمتی از "بیانیه تشکل اسلامی دانشجویان اصلاح طلب قزوین درباره دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری" را به طور خلاصه در این بخش بیاورم:

"آیا این واقعیت که مخالفت با سیستم قادر نیست خود را به شکل یک بدیل واقع گرا یا حداقل یک برنامه ی آرمان شهری با معنی نشان دهد بل تنها شکل یک طغیان بی معنی را به خود می گیرد، قوی ترین گواه بر وضع دشواری نیست که در آن قرار گرفته ایم؟ اگرچه چهار سال پیش بسیاری از سیاسیون و روشنفکران نگران فاشیسم بودند و تنها راه بقا را رأی دادن به هاشمی تصور می کردند و به محض شکست همه چیز را از دست یافته دیدند، اما این جنبش های اجتماعی بودند که در طی این چهار سال سیاه ثابت کردند که می توان فارغ از هر قدرت سیاسی یی زنده ماند و با مبارزه برای تغییر رو در روی قدرت ایستاد.

با این وجود ناگزیر از پذیرش این حقیقتیم که علی رغم سر برآوردن جنبش هایی نظیر زنان، کارگران، معلمان و دانشجویان تمامی آنها سال های پر مشقت و پر از سرکوبی را از سر گذراندند که حتی ایشان را تا مرز اضمحلال هم پیش بُرد. وقایع چهار سال گذشته و سیاست های سرکوبگرانه ی دولت و گسترش فساد و فقر در این دوران اگرچه با مقاومت تحسین برانگیز نیروهای جامعه مدنی رو به رو شد اما این حقیقت را آشکار کرد که ادامه ی روند کنونی،مرگ احتمالی اندک نهادهای مدنی و خاموشی نسبی جنبش های اجتماعی را به همراه خواهد داشت. سرکوب های صورت گرفته در طی این سالها و میزان واکنش جنبش های مدنی به این سرکوب ها گویای این مدعاست که وضعیت این نیروهای مترقی شکننده تر و اسف بار تر از آن است که حتی بتوان نام جنبش را بر آنها نهاد. اگر در ماجرای قتل های زنجیره ای آشکارا به قلع و قمع نویسندگان و دگر اندیشان پرداختند اینک با به پیش گذاشتن یک گام به جلو با صدور احکام طولانی مدت و زندان های طاقت فرسا فعالان مدنی را به مهره هایی سوخته و از کار اُفتاده تبدیل می کنند.از سوی دیگر درگیری روزافزون طبقات مختلف مردم با دغدغه معیشت سبب شده است که ایشان حامیان مناسبی برای دموکراسی و حقوق بشر قرار نگیرند و بیشتر به فکر بیرون کشیدن گلیم خویش از آب باشند.

ما معتقدیم درک این واقعیت با تمام دهشتاکی اش اولین گام در نیل به سمت مدنیت و دموکراتیزاسیون است.

سر برآوردن معجزه ی هزاره ی سوم نتیجه ی از دست رفتن فرصتی است که به سبب عدم وفاداری به گفتمان تغییر و اصلاح بروز کرد و نه به سبب شرکت نکردن در انتخابات. تن دادن به هاشمی به قیمت گریز از فاشیسم عریان، افتادن در گرداب بازی یی بود که برندگانش از پیش روشن بودند و تنها حاصلی که دربر داشت مصادره به مطلوب واژه هایی چون اصلاح طلبی، آزادی و دموکراسی در قامت عالیجناب بود، این همان عقب نشینی از گفتمانی بود که اینک درقامت دستبندهای سبز و چفیه ی دور گردن میخ آخر را بر تابوت اصلاحات می زند

جای طرح مسئله نیست که نگاه به دموکراسی و آزادی آن هم از زاویه ای حداکثری در کشورهایی چون ایران که از یک سنت استبدادی ریشه دوانده در ریزترین لایه های اجتماع رنج می برد،در نوع خود نه تنها کمک به گذار از وضع موجود نیست بلکه خطر هر چه بیشتر ماندن در آن را هم تشدید می کند.کشور ایران به دلیل عدم ساختارمندی و بی شکلی نهادهای اجتماعی در وضعیتی قرار دارد که از قضا اتفاقات مهمی چون برگزاری یک انتخابات در آن از چنان اهمیتی برخوردار است که به ضرس قاطع می توان گفت در تغییر شرایط حاکم بر آنها بی تأثیر نیست.ساخت بی شکل اجتماع ایران آن را مستعد پذیرش هر نوع دگرگونی کرده است و با توجه به ضعف جنبش های اجتماعی در ایران چاره ای نیست جز به چشم روزنه ای امید به انتخابات نگاه کردن. همان طور که بارها گفته ایم معتقدیم تنها چیزی که در انتخابات به وقوع نمی پیوندد دموکراسی است؛چه اینکه دموکراسی نه یک نظام و شیوه ای از حکمرانی بل یک فضاست که نه توسط یک شخص یا جریان بل به واسطه ی حضور همه جانبه ی آحاد مردم و در صدر ایشان فعالان مدنی خلق می شود.ما به دنبال خلق دموکراسی هستیم نه هدیه گرفتن آن از این شخص یا آن شخص. امروز این سوأل مطرح است که آیا دموکراسی ابزاری است برای آنکه مردم رضایت خود را با کارهایی نشان دهند که دولت ها مطرح می کنند؟و یا ابزاری است برای آنکه دولت ها کارهایی را انجام دهند که مردم می خواهند؟پاسخ ما این است که اگر تنها چیزی که می خواهیم رضایت باشد می توان به شکل دیگری هم به آن رسید.پس انتخابات نه یک فرایند دموکراتیک و عادلانه که به واسطه ی آن دولتی دموکرات روی کار می آید بل امکانی است برای ایجاد یک فضا؛فضایی که در آن همگان در کنار هم حضوری برابر و یکسان دارند

حربه ی ما همانا آزادی های سیاسی،حق برخورداری از اجتماعات و اتحادیه ها و آزادی مطبوعات است؛آیا هنگامی که می خواهند این حربه را از ما بگیرند،می توانیم دست روی دست بگذاریم و از سیاست دست بکشیم؟ به این ترتیب روشن می شود که رأی دادن نه یک کنش سیاست زدوده و از سر رفع تکلیف بل یک کنش سیاسی است که شاید بتوان با انجامش در برخی مواقع به امکانی دست یافت.کُنشی که به یک معنی سعی و خطاست چراکه اساسا حقیقت محصول ضمنی تکرار خطاهاست در لحظه های بحرانی؛لحظه هایی که وضعیت موجود ما را تهدید به برجا ماندن و عوض نشدن می کند.در چنین لحظه هایی است که نمی توان مرزی میان انقلابی عمل کردن و رفرمیستی عمل کردن کشید و شرکت در انتخابات به مثابه ی منطقی ترین و مسالمت آمیز ترین حربه ی تغییر وضع موجود،شورشی ترین کُنش هم هست.آنانی که انتظار می کشند شرایط عینی تغییر از راه برسد برای همیشه چشم انتظار باقی خواهند ماند."

تا این جا اثبات شد که چرا باید در انتخابات شرکت کرد. اما مساله دوم و مهم ترین مساله بعد از تصمیم به شرکت در انتخابات، انتخاب نامزد واجد الشرایط برای رای دادن است.

در بین نامزد های انتخاباتی بیشترین بحث بر سر سه کاندید است. محمود احمدی نژاد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی. درباره مواضع و برنامه های احمدی نژاد که نه تنها نیاز به توضیح نیست، بلکه حتی در این برهه حساس جهت انتخابات حتی لازم نیست به برنامه های وی توجه چندانی کرد که همین چهارسال برای اثبات و نشان دادن این دولت کافی بوده و هست. ولی بحث بر سر میرحسین موسوی و مهدی کروبی است.

در بین این دو شخص، تنها کسی که در این مدت درگیر مسائل سیاسی و از کنش گران اصلی کشور بوده است بدون شک، مهدی کروبی بوده است و میرحسین موسوی تنها در چند منسب محدود مانند نماینده رهبری در شورای عالی انقلاب فرهنگی و نماینده رهبری در مجلش تشخیص مصلحت نظام بوده و در مدت این 20 سال که از مدیریت های کلان کشور خارج شده است، عملا هیچ کارنامه ای از خود به جای نگذارده و در هیچ حزبی، فعالیت نداشته است. ولی مهدی کروبی،نه تنها 4 سال، به بررسی شرایط موجود پرداخته است، بلکه موضع گیری های عادلانه در قبال مسائل گوناگون مانند: دانشجویان، زندانیان سیاسی، فعالین حقوق بشر، دفاع از حقوق بشر و ...وضعیت نسبتا روشنی نسبت به ایشان به ما ارائه می دهد.

خارج از این مباحث، بررسی مطالبه محورانه ی نمایندگان، روشن گر بهتری برای انتخاب شخصی به عنوان راس مدیریت اجرایی کشور است. بررسی مطالبات و در خواست آن ها از نمایندگان، جای هرگونه شخص محوری در انتخابات را به برنامه محوری داده است که در این خصوص نیز تنها شخصی که بین چهار نماینده، مواضع خود را بر اساس مطالبات و برنامه های ارائه شده بیان کرده است مهدی کروبی است. این که مطالبه محوری از شخص محوری مهم تر و ارجح تر است بر هیچ کس پوشیده نیست، زیرا بر خلاف سال 76 که تنها شخص مهم بود و بدون هیچ برنامه و مطالبه ای بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زد، این بار می توان از رئیس جمهور پرسید که در قبال برنامه های ارائه شده و در قبال مطالباتی که متعهد شده است چه میزان پاسخ گو بوده است.

با این اوصاف هرگونه چانه زنی بر اساس شخص منتفی می شود و شخصی می تواند ارجح تر باشد که تعهدی نسبت به جامعه ی خود داشته باشد. زیرا زمانی که شخصی قبل از انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور، حاضر به اظهار نظر درباره بدیهی ترین مسائل مانند، حقوق بشر، حقوق دانشجو، مسائل بین المللی، مسائل اقتصادی و ... نباشد، مطمئنا نمی توان امیدوار بود که در زمانی که بر مسند قدرت تکیه بزند می توان این برنامه ها را از او بازخواست کرد.

همین طور تیم مشاوره و کابینه ی احتمالی افراد در تمام دنیا از ارکان اصلی انتخاب شخصی به عنوان مجری قانون کشور است. زمانی که به تیم مشاوره آقای کروبی نیز دقت کنیم، اشخاص آشنایی مانند مهندس کرباسچی، دکتر نجفی، دکتر نیلی، دکتر سروش، عطاالله مهاجرانی، جمیله کدیور و ... که هر کدام در زمینه ای صاحب نظر هستند و کارنامه کاری مشخصی دارند، نشان دهنده قدرت اجرایی بالاتری در دولت هستند. زیرا هیچ گاه یک شخص نمی تواند در تمام مسائل صاحب نظر باشد و زمانی مدیریت کشور می تواند مطلوب عمل کند که تیم مشاوران قوی و تخصصی داشته باشد.

نکته حائز اهمیت در موارد ذکر شده، جلوگیری از آرمان گرایی نسبت به اشخاص است که در این بازه بر خلاف تمرکز بر آرمان ها، جامعه کوشش خود را در جهت پیش برد حداقل ها برای دست یابی به آرمان ها تحقق یافته می یابد و به جای سرخوردگی یک بارگی جامعه از اصلاحات، می توان اصلاحات ساختاری، با راه کاری پیش رونده را انتظار داشت.

بر این اساس مهدی کروبی آرمان کنونی مطالبه محوران نیست و تنها شخصی است که می تواند حداقل خواسته های جامعه خود را در یابد و به آن ها پاسخ بگوید. بسیار کوته بینی است اگر بخواهیم در شرایط حساس کنونی به جای شرکت در انتخابات، مسیر تحریم را پیش گیریم و یا اشتباهات گذشته را برای ساختن فردی آرمانی پیش ببریم.

Read more...

  © Free Blogger Templates Columnus by Ourblogtemplates.com 2008

Back to TOP