فكرش آنقدر رشيد تر از نامش است كه هيچ قل و زنجيري تاب تحمل ندارد

۱۳۸۸ دی ۴, جمعه


مشت مي كوبم بر در



پنجه مي سايم بر پنجره ها

من دچار خفقانم، خفقان

در ها را باز كنيد،

مي خواهم فرياد بلندي بزنم

تا شما هم بشنويد

آنقدر از بازداشت نوشته ام كه نمي دانم ديگر چه بنويسم، چه طور بنويسم، اصلا رمقي براي نوشتن مانده است يا نه! خبر مثل هميشه كوتاه بود،‌با بغضي فروخورده در گلو، رشيد بازداشت شد. اولين باري كه رشيد را ديدم با كتابي در دست،‌نوشته اي زير بغل و صورتي بي حالت، چيزي بين خنده و شادي و اخم و حصرت. اولين جلسه براي تشكيل هيات تحريريه جديد فردوسي. آن قدر ساده و بي آلايش بود كه فكر نمي كردي اين نوشته ها از قلم او سرازير مي شود و اين گونه وا‍ژگان ساده در برابرش زانو مي زنند.

رشيد بازداشت شد،‌به جرم كتاب خواندن،‌به جرم انديشيدن، به جرم ... . نمي دانم از او چه مي خواهند بپرسند، ولي شايد بتوان به بازجويانش گفت، بنشينيد و به رشيد گوش دهيد، بگوييد برايتان بگويد، كتاب خانه ي ذهن او هرگز با حرف ها و پرسش هاي شما پاك نمي شود. مگر مي توان انساني را به بند كشيد و انديشه اش را دزديد. رشيد بازداشت شد، تا ثابت كند خرد ستيزي عميق تر از آنيست كه فكر مي كنيم.

نمي دانم چه بنويسم،‌فقط مي گويم حالا كه جسم او را به بند كرده ايد، لااقل نوشته هايش را بخواند،‌زبانش سبز است و سرش سرخ، ولي اين سر به باد دادني نيست، عظيم تر از آن است و نمي توان هيچ طناب داري پيدا كرد كه تحمل كشش را داشته باشد،‌هيچ ديواري كه نفوذ صداي ساده و بي تكلفش را تاب بياورد. چه مي خواهيد بپرسيد،‌مي خواهيد بگوييد فكر نكند، ننويسد، مگر مي شود، روح و جان و خونش عجين با نوشتن و خواندن است. شايد برايش نفس نكشيدن بسيار راحت تر باشد. رهايش كنيد، تنها با اين كار به او فرصت مي دهيد،‌دقيقه اي راحت تر فكر كند، بيانديشد و آن همه خوانده و دانسته اش را مرور كند. شما نمي توانيد او را به بند كنيد. فكرش رشيد تر از نامش است، رهايش كنيد.

نمي دانم بايد نگران بود يا نه، نمي دانم ديگر حتي بايد غصه خورد يا نه، ولي مي دانم با به بند كردن او،‌تنها فكرش را، نوشته هايش را بيشتر همه مي خوانند. شايد اين هم خدمتيست از شما، كه مردم بيشتر بخوانند، بيانديشند و ببينند خود كامه را راهي جز بند كردن جسم نيست و بايد انديشه شان را رشد دهند.

از همه چيز خسته شده ام،‌دلگيرم، صدايم در گلو خفه شده است،‌مانند هميشه خبر كوتاه بود، ولي با بغضي كه نفس بر آدم تنگ مي كرد،‌با بغضي كه روح آدم را مي آزرد، با بغضي كه، هنوز در گلويمان خشك نشده است. رشيد را آزاد كنيد او را بخوانيد،‌بخوانيد و بخوانيد و ... شايد بتوانيد درك كنيد كه اين فرد را غل و زنجير به بند نمي كند، طناب دار نفس نمي كشاند، انديشه اش ماندنيست. به جسمش نيازي ندارد. تنش را زخمه نزنيد، روح و فكرش زخمه نمي خورد.

+سلمان سیما، سینا شکوهی، مهرداد بزرگ، مهدیه گلرو، احسان دولت شاه، فواد شمس و بسیاری دیگر از دانشجویان همچنان در سلول های انفرادی به سر می برند.

Read more...

درگذشت پدر حقوق بشر ایران و بازداشت فعالان حقوق بشر

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه



دیروز پدر حقوق بشر ایران به خاک سپرده شد، چقدر دلگیر و ساده، بی هیچ آلایشی، مانند زمانی که از حصر خانگی درآمد آرام بود، ساکت و بی صدا ولی چقدر نالاقیم، نالایقیم، 20 سال در سکوت بود هیچ کس حالش نپرسید، 5 سال در حصر خانگی بود و هیچ کس فریاد بر نیاورد، این شیخ بی آلایش به خاطر جان جوانان ما در حصر است.


اما دیروز مردم باز به خیابان آمدند، آمدند و می خواستند ناراحتی خود را بیان کنند، پوزش بخواهند به خاطر این همه بی معرفتی، پوزش بخواهند به خاطر این همه فراموشی، اما منتظری آرام رفت، مانند همه رفتارهایش. اما خیلی بیشتر، می دانست که جاودانه شده است، می دانست که حالا مردم می دانند چه کسی در میان آن ها بوده و چه برای آن ها کرده. می دانست که هرچه در توان داشته کرده و گفته. بی شک تاریخ اسطوره ای دیگر به خود دید.

اما رفت و نتوانست ببیند روزی که حقوق بشر در ایران رعایت شود، نتوانست ببیند سخنانش چراغ راه آزادی کشور شده است. اما در روز دفن پدر حقوق بشر ایران بسیاری بازداشت شدند، به حبس رفتند تا به مراسم دفن او شرکت نکنند. شیوا نظرآهاری و کوهیار گودرزی دو نفر از فعالین حقوق بشر در زمان حرکت به سمت قم بازداشت شدند.


کاش می توانستیم زمان را برگردانیم، می دانم که بسیاری به دنبال سعاتی هستند که زمان را برگرداند و آن ها عذر بخواهند، پوزش بخواهند و عمل خود را تصحیح کنند.


+ محمد نوری زاد، روزنامه نگار و از منتقدین دولت و حکومت پس از انتخابات 22 خرداد در راه قم بازداشت شد.


+ احمد قابل بازداشت شد


+بسیاری از فعالین دانشجویی، حقوق بشر و منتقدین سیاسی همچنان در زندان هستند و با احکام سنگین حبس روبرو شده اند، آن ها را فراموش نکنیم، عبدالله مومنی، احمد زیدآبادی، مهرداد بزرگ، سینا شکوهی، سلمان سیما، مجید توکلی، میلاد اسدی، عباس حکیم زاده و ... .

Read more...

عظمتی به بزرگی منتظری

نام نیکو گر بماند زآدمی


به کزو ماند سرای جاودان


خبر آن قدر کوتاه بود که در کوتاه زمانی به همه رسید، تلفن ها و پیامک های پی در پی صبح روز یک شنبه تنها یک سخن داشت، آیت الله العظمی منتظری در گذشت، تاریخ را که بنگریم کمتر کسی را میابیم که به قدرت سر تعظیم فرود نیاورده باشد و از آن بگذرد، تنها به یک دلیل «انسانیت».


آیت الله منتظری، مرجع عالی قدر شیعه و یکی از بزرگ ترین و عالم ترین مراجع دوران در بامداد یک شنبه 29 آذر 1388 در گذشت. وی که زخم های دوران استبداد شاهنشاهی بر تنش التیام نیافته بود، در انقلابی که به خاطر آن سال ها در زندان و زیر بدترین شکنجه ها بود خانه نشین شد. زمانی که در پله های بالاترین مقام مذهبی و سیاسی یک کشور ایستاده بود، نتوانست در مقابل ظلم و کشتار دهه ی شصت سکوت کند و مهر از زبان گشود و اعتراض کرد، اعتراض کرد و خانه نشین شد.


اما باز پس از بیست سال سکوت، به خواست مردم به میدان آمد و بار دیگر فریاد عدالت خواهی سر داد. از بی عدالتی های زمان گقت و از خون هم وطنان که به ناحق ریخته می شود. او در جایگاه ابدیش خوابید، بی هیچ سخنی در بستر مرگ، آرام و خاموش، سکوت ابدی گزید.


تاریخ بهترین قاضیست، بهترین و برترین قاضی که بی هیچ رحمی همه را به محاکمه می خواند، منتظری آرام خوابید چون می داند در هر محکمه ای سر بلند است، تاریخ ستارخان و باقر خان دیگری دید، کاوه ای که پوستینش پرچمی شد برای عدالت خواهی. بی شک منتظری حتی اگر جسمش در میان ما نباشد، یادش همیشه به نیکی بر زبان ها می آید. مردی که قدرت شیفته اش نکرد.


+پوزش به دلیل انتشار دیر هنگام این مطلب، تا امروز برای دسترسی به اینترنت با مشکل مواجه بودم.

Read more...

افزایش نگرانی نسبت به وضعیت دانشجویان دربند و برخوردهای صورت گرفته با آنان

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه


نزدیک شدن به 16 آذر و روز دانشجو، باعث شدت یافتن بازداشت فعالین دانشجویی شد. این عمل از این رو صورت گرفته بود که اعترضات دانشجویی را به کمینه خود کاهش دهد. اما با همه ی بازداشت ها که در کمتر از یک ماه به بیش از 60 مورد بازداشت بود، بیشتر دانشگاه های ایران شاهد اعتراضات گسترده در عین حال مدنی دانشجویان به وضعیت موجود بودیم.


در هفته ای که گذشت و پس از اعتراضات 16 آذر تعدادی از دانشجویان بازداشت شده در تهران و دیگر شهرها آزاد شدند و باعث افزایش امیدواری نسبت به آزادی دیگر دانشجویان شدت گرفت. از آن جمله می توان به آزادی سورنا هاشمی و علیرضا موسوی دو نفر از دانشجویان لیبرال دانشگاه های ایران اشاره کرد که بلافاصله بعد از روز دانشجو و ظاهرا بدون تشکیل پرونده آزاد شدند و پس از آن محمد صادقی و حسن اسدی زیدآبادی، دو نفر از اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت، این نظریه را که دانشجویان را تنها به دلیل نزدیکی به 16 آذر بازداشت کرده بودند افزایش داد. اما پس از آزادی این 4 نفر از بند امنیتی زندان اوین، شاهد تغییر رویه ای در آزادی ها بودیم. به شکلی که پیش بینی می شد دیگر اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت و دیگر دانشجویان لیبرال بازداشت شده آزاد شوند، اما بر اساس اخبار منتشر شده و با وجود همکاری بازپرسی ویژه امنیت که متولی امور بازداشت های امنیتی و دانشجویان است، این دانشجویان و فعالین دانشجویی همچنان در زندان به سر می برند.


از جمله این دانشجویان می توان به سلمان سیما، فعال دانشجویی دانشگاه آزاد که سال گذشته نیز پس از روز 18 تیر، بیش از یک ماه را در سلول های انفرادی بند 209 گذرانده بود. همین طور دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال،مهرداد بزرگ،سینا شکوهی،البرز زاهدی،احسان دولتشاه و فرزان رئوفی که باوجود پایان یافتن بازجویی ها هم چنان در بند 209 و 240 زندان اوین به صورت انفرادی یا در سلول های 3 نفره بازداشت هستند.


این نگرانی در رابطه با اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم نیز وجود دارد. میلاد اسدی و عباس حکیم زاده، دو نفر از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در بازداشت به سر می برند و نگرانی ها نسبت به وضعیت سلامت عباس حکیم زاده که مدتی پیش از زندان آزاد شده بود رو به افزایش است. همین طور، بازداشت مجید توکلی، دانشجوی دانشگاه پلی تکنیک تهران، پس از مراسم 16 آذر بازداشت شد و پس از آن رسانه های وابسته به دولت با شانتاژ خبری سعی در تخریب چهره وی داشتند.


از سوی دیگر فشار بر فعالین حقوق بشر نیز رو به افزایش است، بازداشت مهدیه گلرو، فعال دانشجویی و عضو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به همراه همسرش و میلاد فدایی دیگر عضو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بازداشت سعید کلانکی، عضو کمیته گزارش گران حقوق بشر باعث شده است که این نظریه که تنها دانشجویان را به دلیل جلوگیری از اعتراضات روز دانشجو بازداشت کرده اند، کاهش یابد و نگرانی نسبت به پرونده سازی برای این دانشجویان و دانش آموختگان افزایش.


اما این روند، نه تنها نگرانی نسبت به وضعیت دانشجویان و فعالین دربند را افزایش می دهد، بلکه با توجه به برخورد های ضد و نقیض صورت گرفته با دانشجویان و افزایش روز افزون فشار بر دانشجویان سراسر کشور از سوی کمیته های انضباطی و نهادهای امنیتی احتمال خارج شدن اعتراضات از دست فعالین با تجربه خارج شده و به سمت رادیکال شدن فضای دانشگاه ها پیش برود.


اما با همه ی این احوالات، مهم ترین مطلب در شرایط کنونی، تاکید بر وضعیت دانشجویان دربند است. بیش از 30 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز در بازداشت به سر می برند، تعداد زیادی از فعالین دانشجویی دانشگاه های تهران پس از 16 آذر بازداشت شده اند و اطلاع دقیقی از وضعیت آن ها در دست نیست و احتمال افزایش برخورد های خشن با دانشجویان دور از پیش بینی به نظر نمی رسد. همان طور که پیش تر نیز در اخبار منتشر شده در رابطه با سلمان سیما پس از ملاقات خانواده وی در زندان اوین، وضعیت جسمانی او بد توصیف شده است و در بازجویی ها برخورد های خشنی با او صورت گرفته است.


همین طور در رابطه با وضعیت دانشجویان لیبرال، با وجودی که مراحل بازجویی آن ها مدت هاست پایان یافته، آن ها همچنان در سلول های 3 نفره نگه داری می شوند و البرز زاهدی یکی از اعضای این گروه مطالعاتی در بند 240 هم چنان در سلول انفرادی است.


به نظر می رسد، رویه حکومت و سیستم های امنیتی، تنها از میان برداشتن منتقدین آگاه و همین طور مسالمت جو، برای به میان آوردن افراد ناآگاه، احساسی و بعضا رادیکال است، تا از این طریق بتواند فشار های خود را با رفتارهای نسنجیده گروه های کوچک، افزایش دهد و توجیه منطقی برای خشونت عریان خود بیابد.

Read more...

مجید توکلی و کمپین حجاب اختیاری

۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه


تا جایی که به یاد دارم اولین باری که به صورت فراگیر و در خیابان ها بعد از پیروزی انقلاب بحث حجاب اختیاری مطرح شد، در راهپیمایی های پیش از انتخابات در حمایت از مهدی کروبی بود، که وی در لفافه بحث از حجاب اختیاری را مطرح کرد. این شعار و پلاکاردهای مربوط به حجاب اختیاری از معدود المان هایی بودند که در فضای آزاد پیش از انتخابات گاهی به آن ها اعتراض می شد و نیروهای امنیتی که مسئولیت مراقبت از راه پیمایی ها به صورت نامحسوس را داشتند با آن برخورد می کردند، اما به دلیل فضای باز پیش از انتخابات و بسته بودن دست نیروهای امنیتی در زمینه برخورد با آن ها، هرگز برخورد جدی صورت نگرفت. اما پس از انتخابات این شعار نیز به فراموشی سپرده شد، به نوعی که امروز در میان همه ی شعارهای بعضا ساختار شکننانه، این شعار به گوش نمی رسد.


پس از مراسم 16 آذر و بازداشت مجید توکلی، رسانه های وابسته به دولت شروع به انتشار اخباری عجیب در رابطه با تلاش مجید توکلی برای فرار با لباس زنانه کردند و سعی کردند این عمل را مشابه عمل گذشتگانی مانند بنی صدر جلوه دهند. هرچند این خبرها با توجه به نوع انتشار آن ها غیر واقعی به نظر می رسد، اما نقطه آغازی شد برای اعتراض همه گانی به حجاب اجباری زنان. امروز به هر جای اینترنت که سر بزنید، عکس عده ای از مردان را می بینید که روسری به سر کرده اند. این عمل آن ها دو پیام دارد، اول این که اگر مجید توکلی از ترس از بازداشت و زندان و شکنجه های احتمالی اقدام به چنین کاری کرده است، این عمل کاملا عادی بوده و عمل کودتاگران و رسانه های کودتا را تقبیح می کنیم، دوم این که نسبت به حجاب اجباری زنان در اماکن عمومی اعتراض داریم.


داستان آن مرد ژاپنی که به دلیل اجبار همسرش برای پوشیدن روسری در رستوران، روسری به سر کرد را کم و بیش همه می دانند، اینک این دیدگاه در تار و پود جامعه ما در حال گسترش است و هر روز شاهد بیشتر شدن تعداد افرادی هستیم که به حجاب اجباری اعتراض می کنند. با این روند به نظر می رسد در اعتراضات آتی مردم نسبت به دولت کودتا، شعاری دیگر نیز به شعارهای مردم اضافه شود و آن حجاب اختیاری است.


البته در این زمینه باید از رسانه های کودتا تشکر ویژه کرد که با اقدام عجولانه خود برای درج خبری این چنینی و در نظر نگرفتن شرایط جامعه، باعث بوجود آمدن این پویش شدند.


+ احکام جدیدی در رابطه با پرونده دانشگاه زنجان دریافت کردم، در حکم جدید علاوه بر یک سال و چهارماه پیشین به یک سال و نیم حبس محکوم شده ام. البته به دلیل این که شاکی این پرونده آقای مددی است، در صحبتی که با وکیل من و سورنا هاشمی داشته، گفته به زودی برای پس گرفتن شکایت خود به دادگاه می ره و پرونده یک سال و نیم حبس تعزیری برای من و سورنا هاشمی و یک سال حبس تعزیری به علاوه 150 هزار تومان جریمه نقدی بهرام واحدی در دادگاه جزایی مختومه می شود

+ مسابقه وبلاگ نویسی دویچه ووله در حال برگزاریست و وبلاگ مدیار سمیع نژاد یکی از وبلاگ ها با امتیاز بالا در این مسابقه است، پیشناهد می کنم شما هم به این وبلاگ رای دهید

Read more...

روز جهانی حقوق بشر و سهم نداشته ما

۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه


امروز روز جهانی حقوق بشر بود، روزی که به مردم یاد آوری می کند که هویت انسانی بالاترین و والاترین ارزش است. روزی که در سراسر دنیا آن را جشن می گیرند و خوشحالند از پاسداشت حقوق والاترین آفریده هستی. پیشینه حقوق بشر را می توان در کشور خودمان جست، اولین منشور حقوق بشر در دنیا که به دست کوروش، پادشاه دادگستر هخامنشی نوشته شد و به سراسر امپراطوری بزرگ ایران فرستاده شد تا یاد آوری کند که حقوق انسان ها فارغ از رنگ و نژاد و زبان و ... با هم برابر است و هر انسانی، خواه زن و مرد، خواه سفید پوست و رنگین پوست، خواه مسلمان یا مسیحی با هم برابر است. اما هر چه به این سو تر می آیین رد پای نقض حقوق بشر را در تاریخ پر فراز و نشیبمان می بینیم تا به امروز که ایران یکی از کشورهایست که بیشترین نقض حقوق بشر را در دنیا دارد. نادیده گرفتن حقوق اقلیت های قومی و نژادی، نادیده گرفتن اقلیت های مذهبی، نادیده گرفتن حقوق کودکان، کارگران، زنان، دانشجویان و... . به نظر می رسد می توان گفت حقوق افراد جامعه را عده ای محدود در دست دارند و این حقوق را مصادره کرده اند و احترام به این حقوق یا نقض آن ها تنها در دستان خودشان است.


امروز روز جهانی حقوق بشر بود چه تعداد از کودکان در سراسر ایران در زندان ها منتظر حکم اعدامند، تعداد بسیار زیادی از دانشجویان و دگر اندیشان تنها به دلیل نداشتن آزادی بیان در زندان ها به سر می برند. بسیاری از دگرباشان جنسی در زندان هستند یا هر روز تحقیر جامعه ی متاثر از قوانین را تحمل می کنند و غیره و غیره که اگر بخواهیم نقض حقوق بنیادین انسان ها را بشماریم در همین چند ماه اخیر به ابتدایی ترین حقوق آن ها توهین شد و نادیده گرفته شد.


با همه ی این اوصاف و با توجه به خواستگاه های عصر حاضر، خواه، ناخواه، حقوق بشر در کشور ما نیز نهادینه می شود و تمام ایرانیان در صورت نادیده گرفتن شدن این حقوق اعتراض خود را بیان خواهند کرد.


روز جهانی حقوق بشر گرامی و به امید روزی که ما هم در کنار مردم دنیا این روز را در کشورمان جشن بگیریم.

Read more...

مجید توکلی قد خم نکرد و در خانه اش بازداشت شد

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه


گیرم که می زنید


گیرم که می برید


گیرم که می کشید


با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید


آخرین باری که مجید را دیدم، روز 30 اردیبهشت بود، در سلولش در بند 240 تنها نشسته بود و زندان بان لطف کرد، اجازه داد پنجره سلول باز شود و با هم خداحافظی کنیم. وقتی برای اولین بار مسئول پخش چایی شده بود، باور نمی کردم مجید و احمد باشند که به انفرادی های 240 آورده شدند، زمانی که بازداشت می شدم، هنوز می دانستم که در انفرادی 209 هستند. در این مدت هر از چند گاهی که زندان بان دیرتر از مجید حرکت می کرد، یا به بهانه چای یا غذای اضافه بیشتر با هم حرف می زدیم. روحیه اش از منی که تازه بازداشت شده بودم، خیلی بهتر بود، سرحال و بشاش، آن قدرسرحال بود که به ما هم روحیه می داد.


وقتی آزاد شد، مستقیم به پلی تکنیک رفت و در جمع دانشجویان همراه با مهدی کروبی حاضر شد. به پلی تکنیک رفت که بگوید خانه اش دانشگاه است و باید در دانشگاه باشد. دیروز هم در خانه اش بازداشت شد، تنها به این جرم که حتی اجازه ندارد روز خودش، روز دانشجو را در خانه و مامنش باشد.


می دانم که باز هم بیرون می آید و به خانه اش می رود، نه او که هیچ دانشجویی خانه خود را رها نمی کند. مجید اینک در جاییست که بارها آن را تجربه کرده و باز فریاد زده است که دانشجوست و آرمانی جز آزادی ندارد، فریاد زده که در خانه خود به امید تغییر جامعه اش ایستاده است. مجید امروز باز هم در 209 است که نزدیک به یک سال از جوانیش را به بازجو ها جواب پس داد.


ولی آقایان بازجو، نمی دانم از او چه می خواهید بپرسید، همه چیز را می دانید، نه با گروهی کار می کند نه متکی به گروهک و سازمانیست، تنها دانشجوست و همین خون دانشجویی در رگ هایش اجازه سکوت به او نمی دهند. آقای بازجو، مجید در اوج جوانی زیر سوالات شما پیر شد، پیر شد و باز زبان جز به حقیقت نگشود. راستین ایستاد و قد خم نکرد، تا فریاد بزند مرا به خانه ام باز گردانید، به دانشگاه.


بی صبرانه منتظریم، منتظریم و می دانیم که باز هم سر افراز بیرون می آیی، بیرون می آیی و فریاد می زنی که آرمانی جز آزادی نداری.


+ سورنا هاشمی و علیرضا موسوی آزاد شدند، در میان این همه خبر بد، خبری خوب بود که همه را خوشحال کرد، اما دیگر دوستانم هنوز در بندند. مهرداد بزرگ، احسان دولت شاه، فرزان رئوفی، سلمان سیما، سینا شکوهی و ... .


+ هنوز از یاد نبرده ایم که عبدالله مومنی ماه هاست به جرم شرکت در انتخابات و فراخواندن مردم به حضور در انتخابات بازداشت است


+ احمد زیدآبادی تنها به جرم فراخوانی عبدالله نوری و بعد پشتیبانی از مهدی کروبی در بند شده است

Read more...

نامم دانشجوست، تقدیم به تمام دوستان دربندم

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه



امروز روز من بود، روز دانشجو، روزی که نیم قرن است به نامم شده است و هر سال خاطره ای درد آور را به یادمان میاورد. روز دانشجو که بزرگ داشت یاد سه آذر اهورایی است، این سال ها هزاران آذر اهورایی را به خود دیده است. امروز روز من بود، دانشجویی که حتی حق تحصیل ندارد، حق ورود به دانشگاه، به خانه اش ندارد. روزی که هیچ کس جرات ندارد بگوید دانشجو است. امروز روز دانشجوست، دانشجویی که هر روز نامی جدید می گیرد، مزدور، خیانت کار، خود فروخته، عامل بیگانه، جاسوس، اغتشاش گر، این روزها هم که به جمع خس و خاشاک پیوسته. نمی دانم این القاب تا کی ادامه دارد و من باید به اتکای همین القاب از دانشگاه رانده شوم و هر از گاهی سر از زندان در آورم.

امروز اوین دانشگاهیست پر از دانشجویانی که حق ورود به خانه خود ندارند، امروز دوستان بسیاری از ما باید روز دانشجو را پشت میله های زندان جشن بگیرند، امروز بسیاری از آن ها باید روزشان را با سوال و جواب های بازجو شب کنند.

دانشجو روزت مبارک

+ یاد دوستان در بندمان را پاس می داریم، سورنا هاشمی، علیرضا موسوی، مهرداد بزرگ، فرزان رئوفی، احسان دولت شاه، سینا شکوهی، میلاد اسدی، عباس حکیم زاده، محمد صادقی، حسن اسدی زید آبادی، سلمان سیما و ... .

+ فعالین دانشجویی بسیاری نیز هستند که باید به آن ها تبریک گفت، اما دیوارهای زندان مانع اند، عبدالله مومنی و احمد زیدآبادی.

+ امروز مجید توکلی بار دیگر بازداشت شد، نمی دانم تا کی باید برای دیدار دوباره اش منتظر باشیم


+ خوب به هر حال من هم امروز هدیه روز دانشجوم رو گرفتم، وبلاگم فیلتر شد!

Read more...

به نام آزادی، به نام دانشجو

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه




در آستانه 16 آذر هستیم، روزی که از آذر 1332 رنگ بوی تازه ای گرفت، خون سه دانشجو در راه آرمان خواهی دانشجویان ریخت و تا امروز، پیام دادخواهی دانشگاه را فریاد می زند. از 16 آذر تنها نامی باقی نمانده است بر خیابانی در شهری به وسعت تهران، بیم و هراس اقتدارگرایان نیز از همین روست.

کمتر از یک روز تا 16 آذر باقی است و دوستان بسیاری در بندند، دانشجویانی که تنها جرمشان اندیشیدن و آزادی خواهیست. آزادی، آزادی، واقعیتی که خدا به آدمی ارزانی داشت، حتی به قیمت رانده شدن از بهشت، حال زندان و حبس و تعلیق و اخراج، تنها سنگ های کوچکی هستند بر این راه.

به نام آزادی آغاز می کنم، که انسان آزاد زاده شد و آزاد زیست و از ابتدای خلقت برای آن جنگید. یاد دوستانی را پاس می دارم که آزادانه زندگی می کنند، آزادانه می اندیشند و هیچ بندی آن ها را اسیر نمی کند که هیچ، آزاده تر بار می آورد.


هنوز دوستانم در زندانند و تنها مونسشان دیوارهای گچی و بتنی اوین است، تنها هم دمشان بازجویانی هستند که می خواهند اعتراف

بگیرند، می خواهند دانشجویان اعتراف کنند که دیگر آزاد نیستند، اما «زهی خیال باطل، زهی

تصور محال» آن هایی که بدنشان به بند کشیده شده، پیش از این بسیار فریاد زده اند که آزادند وآزاده اند. پس در این روز که

روز آن هاست، روزی که برای آزادی خون های بسیار دادند، روزی که برای آزادی همه ی هستی و نیستیشان را گذاشتند و چقدر جایشان در بین ما خالیست، هرگز شما جمله از دهان آن ها جز آزادی نخواهید شنید.

ماه هاست که عبدالله مومنی در زندان است، به جرم آزادی خواهی و هرچقدر هم که به دروغ اعتراف کند که دیگر آزاده نیست، خود می داند که آزاد است و آزاده است، هرچقدر در دادگاه های قرون وسطایی فریاد بزند که زمین گرد نیست، زمین نمی چرخد، باز زیر لب می گوید، زمین گرد است و می چرخد. آقایان، این جا 1984 جرج ارول نیست، هیچ کس شما را باور نخواهد کرد. آن ها را رها کنید و کمی

بیاندیشید.


روز دانشجو خجسته و گرامی

+ سورنا هاشمی، سینا شکوهی، علیرضا موسوی، مهرداد بزرگ، فرزان رئوفی و احسان دولتشاه، نزدیک به دو هفته است که به اجبار به در سلول خود می نگرند و نوبت خود را انتظار می کشند.


+عبدالله مومنی و احمد زیدآبادی هنوز در بند هستند، فراموششان نکنیم، که تنها به جرم من و شما زندانیند.


+ سلمان سیما، هنوز زخم هایش درد می کند، مرهمش گذاریم.


+ عباس حکیم زاده، دوباره دربند شد، بی هیچ جرمی، نگرانم!

Read more...

  © Free Blogger Templates Columnus by Ourblogtemplates.com 2008

Back to TOP